اخبار و مقالاتفیلم ها و سریال ها

ابرچوبدستی و همه چیز درباره آن (قسمت دوم)


مقابله گریندلوالد با اعضای سازمان شفق

در سال 1927 ، گریندل والد برای فرارش از ابرچوبدستی برای احضار یک رعد و برق بزرگ، استفاده کرد. بعدها، سازمان شفق به تظاهرات در مقبره لسترنج در گورستان پرلاشز در پاریس نفوذ کرد.

گریندلوالد در حال احضار رعد و برق

گریندل والد از ابرچوبدستی استفاده کرد تا دایره ای از آتش محافظ را در اطراف خود ایجاد کند. و افسونی را که برای آزمایش وفاداری پیروانش طراحی شده بود، اضافه کرد:.

“کسانی که با وفاداری کامل وارد شدند و به آرمان او ایمان داشتند زنده می مانند. کسانی که این کار را نمی کنند، غرق و هلاک می شوند. ”

گریندلوالد در مقبره لسترنج

آبرناتی ، ویندا روزیر ، کریدنس باربون ، و کوئینی گلدشتاین به گریندل والد به دایره پیوستند. گریندل والد به استفاده از چوبدستی برای کشتن سریع بسیاری از اعضای شفق ادامه داد.

در نهایت، حدود نیمی از پنجاه شفقی تسئوس اسکمندر (برادر نیوت) که با خود آورده بود،. پیشنهاد او را پذیرفتند و به او در حلقه پیوستند.

سپس گریندل والد، با تمسخر نیوت اسکمندر از او پرسید که آیا فکر می کند دامبلدور برای او سوگواری می کند یا خیر،. به او و تسئوس حمله کرد و اگر لتا لسترنج حواسش را پرت نمی کرد، موفق می شد آنها را زنده در آتش بسوزاند.

گریندل والد به او پیشنهاد داد که به موافقان او بپیوندد. با این حال، نیوت نپذیرفت و طلسم خیرهکننده را به سوی او انداخت و ویندا روزیر را منفجر کرد،. و باعث شد او قلیان جمجمه اش را رها و تکه تکه کند و گریندل والد لتا را با شعله های آتش کشت و او را سوزاند.

گریندل والد پس از ضربه زدن به لتا، خشم خود را بخاطر از دست دادن چنین ابزار ارزشمندی،. با آزاد کردن کامل آتش تاریک، با هدف نابودی کل پاریس، و همه افراد حاضر در کنار آن، قبل از ناپدید شدن خود، ابراز کرد.

درست به موقع نیکلاس فلامل از راه رسید و به نیوت و تسئوس اسکمندر،. تینا گلدشتاین و یوسف کاما دستور داد حلقهای را در اطراف مقبره تشکیل بدهند.

چوبدستی خود را در زمین میکارند و از ضد طلسم عمومی استفاده میکنند. این اثر ایجاد یک ضد طلسم بود به طوری که آتش سیاه را مجبور به بازگشت به مقبره کرد و آتش در آنجا به اثرات خود پایان داد.

شکسته شدن پیمان خونین

در سال 1932، گریندل والد از ابرچوبدستی برای حذف خاطرات یوسف کاما در مورد قتل خواهرش لتا لسترنج استفاده کرد.

بعداً، گریندل والد در حین راهپیمایی کیلین بوتان، از ابرچوبدستی برای شکنجه جیکوب کوالسکی با نفرین کروشیوس استفاده کرد.

هنگامی که نیوت اسکمندر، با کمک کردنس باربون و بانتی بروداکر، فریب گریندل والد را در مورد طلسم یک کیلین مرده کشف کرد،. گریندل والد خشمگین نفرین کشتار را به کریدنس انداخت.

آلبوس دامبلدور و آبرفورث دامبلدور با طلسم های خود مانع از نفرین کشتار شدند. که باعث از بین رفتن پیمان خون بین آلبوس و گریندل والد شد.

گردنبند پیمان خونین گریندلوالد و دامبلدور

در نتیجه دامبلدور و گریندل والد دوئل شدیدی با هم داشتند که به بن بست ختم شد. جادوگران حاضر در مراسم می خواستند گریندل والد را دستگیر کنند،. اما او افسون سپر دور خود انداخت،.

سپس اضافه کرد که او هرگز از گذشته تا به کنون دشمن دامبلدورها نبوده، و سپس ناپدید شد.

سرانجام گلرت گریندلوالد

در سال 1945 ، در اوج قدرت گریندل والد، آلبوس دامبلدور سرانجام به دلیل اعتراض عمومی،. احساس کرد که مجبور است با دوست سابق خود مقابله کند.

علیرغم تسلط گریندل والد بر ابرچوبدستی و همچنین مبارزه، دامبلدور او را در چیزی که به یک دوئل افسانه ای معروف شد شکست داد . گریندل والد متعاقباً در زندان خودش، نورمنگارد، زندانی شد و دهها سال در آنجا ماند.

او سرانجام در سال 1998 توسط لرد ولدمورت ، که در جستجوی ابرچوبدستی بود، در آنجا کشته شد. با این حال، گریندل والد از افشای هر اطلاعاتی در مورد چوبدستی خودداری کرد و در آخرین تلاش برای !.

گریندلوالد در کهن سالی در زندان نورمنگارد

آلبوس دامبلدور و ابرچوبدستی

“من فقط می‌توانستم پست ترین آنها را داشته باشم. خارق العاده و غیر عادی ترین آنها. من شایستگی این را داشتم که ابرچوبدستی را داشته باشم ولی با آن مباهات (لاف زنی) نکنم و با آن کسی را نکشم.

به من اجازه داده شد که آن را اهلی کنم و از آن استفاده کنم. زیرا آن را نه برای منفعت خود، بلکه برای نجات دیگران از او گرفتم.”

سخنان دامبلدور درباره ابرچوبدستی.

زمانی که آلبوس دامبلدور گریندل والد را در سال 1945 شکست داد، تسلط بر ابرچوبدستی به او واگذار شد. تحت مالکیت دامبلدور، این چوبدستی برخلاف بسیاری از استادان سابقش،. تا حد زیادی مورد استفاده او قرار گرفت.

آلبوس دامبلدور و ابرچوبدستی

دامبلدور با این چوبدستی جادوهای بزرگی انجام داد و شهرت او را به عنوان قدرتمندترین جادوگر جهان بیشتر کرد. از جمله این جادو، توانایی تولید آتش Gubraithian بود.

شعله ای که جادو شده است تا برای همیشه بدون مرگ بسوزد. این یک جادو کاملاً پیشرفته است، زیرا تعداد کمی از جادوگران قادر به انجام آن بودند.

دامبلدور شاخه ای از این آتش را به عنوان هدیه دیپلماتیک برای غول ها به روبئوس هاگرید داد تا به آن ها بدهد.

در طول سال تحصیلی 1994-1995، دامبلدور از ابر چوبدستی برای بیهوش کردن دولورس آمبریج،. کورنلیوس فاج، جان داولیش و کینگزلی شاکلبولت استفاده کرد.

هنگامی که او به وزارتخانه رسید تا به محفل ققنوس در نبرد با مرگ خواران کمک کند،. در یک دوئل وحشیانه با لرد ولدمورت شرکت کرد و با استفاده از چوبدستی مجسمه های فواره magic is might را برای محافظت از هری جادو کرد.

دامبلدور در وزارت جادو درحال محافظت از هری

دامبلدور توانست در دوئل خودش را به خوبی حفظ کند و با حملات ولدمورت مقابله کند. در حالی که ارباب تاریکی توانست با تگرگ حملات دامبلدور مقابله کند، در نهایت مجبور به فرار شد.

در طول ششمین سال دانش آموز بودن هری، دامبلدور و هری به سمت غاری رفتند که دامبلدور معتقد بود یک هورکراکس در آن زندگی می کند.

وقتی هری یک جام را در دریاچه فرو کرد تا برای دامبلدور (که پس از نوشیدن نوشیدنی یأس،. برای رسیدن به هورکراکس به شدت ضعیف و تشنه بود) آب را تامین کند،.

تمام اینفریوس هایی که در دریاچه ساکن بودند، هری را گرفتند و سعی کردند او را به پایین بکشند.

دامبلدور به اندازهای بهبود یافت که با ابرچوبدستی طوفان آتشی را در اطراف آنها ایجاد کرد تا اینفریوس ها را دفع کند،. اما خودش بسیار ضعیف باقی ماند.

سرانجام و مرگ آلبوس دامبلدور

وقتی به هاگزمید بازگشتند، خانم روزمرتا به آنها اطلاع داد که علامت تاریکی بر فراز برج نجوم ساخته شده است.

دامبلدور در برج به هری گفت که در حوادثی که قرار بود در آنجا اتفاق بیفتد دخالت نکند و برای اطمینان از این موضوع، او را در یک Body-Bind Curse زیر شنل نامرئی خود قرار داد.

هری قادر به مداخله نبود زیرا دامبلدور (اکنون به شدت توسط معجون ضعیف شده بود) توسط دراکو مالفوی خلع سلاح شد.

چوبدستی از دست دامبلدور بر فراز نرده ها پرواز کرد، اما بعدا پیدا شد، زیرا در قبر دامبلدور در کنار جسد او قرار داده شد.

دامبلدور در حال گفتگو با دراکو در مورد نقشه ترور خودش به دست دراکو بود،. که چندین مرگ خوار دیگر وارد برج شدند و سعی کردند دراکو را متقاعد کنند که وظیفه خود را نیز مانند دامبلدور به پایان برساند.

وقتی دراکو تردید کرد، سوروس اسنیپ ظاهر شد و نفرین کشتار را بر روی دامبلدور اجرا کرد.

مرگ دامبلدور

هری بعد ها با انداختن قطره اشک اسنیپ در قدح اندیشه،. متوجه شد که دامبلدور برای اینکه خود را از مرگی دردناکتر نجات دهد و از لکه دار شدن روح دراکو جلوگیری کند،. و همینطور نگذارد چوبدستی به دست ولدمورت بیوفتد به اسنیپ دستور داده بود که او را بکشد. که اسنیپ با اکراه موافقت کرده بود.

دامبلدور بدون اینکه اسنیپ بداند این کار را نیز انجام داده بود تا اطمینان حاصل کند که وقتی اسنیپ او را کشت، قدرت ماورایی ابرچوبدستی با دامبلدور که آماده پذیرش مرگ بود به پایان برسد.

زیرا قدرت ابرچوبدستی با مرگ اربابش بدون آنکه خلع سلاح شود، ناپدید می شود. با این حال، همه طبق نقشه دامبلدور پیش نرفتند. زیرا دامبلدور خلع سلاح شد و در نتیجه توسط دراکو مالفوی شکست خورد.

مالفوی بدون آنکه بفهمد به استاد بعدی ابرچوبدستی تبدیل شد.

عطش قدرت ولدمورت

“ارباب تاریکی دیگر به دنبال ابرچوبدستی فقط برای نابودی شما نیست، آقای پاتر. او مصمم به داشتن آن است زیرا معتقد است که او را واقعاً آسیب ناپذیر می کند.”

اولیواندر خطاب به هری

در تابستان 1997، ولدمورت جلسه ای در عمارت مالفوی با مرگ خواران برگزار کرد، که در آن او فاش کرد که برای شکست دادن هری، به دلیل ارتباطی که چوبدستی خود با هری داشت، باید چوبدستی شخص دیگری را قرض بگیرد.

او سرانجام چوب دستی لوسیوس مالفوی را به عنوان راهی برای مجازات خانواده مالفوی گرفت. اما این چوبدستی توسط هری در طول نبرد هفت پاتر از بین رفت.

پس از این، ولدمورت خشمگین شد و گاریک اولیواندر را شکنجه کرد تا راه حل های بیشتری برای شکست هری فاش کند و در نهایت ولدمورت را از وجود ابرچوبدستی مطلع کرد.

اگرچه در ابتدا فقط برای شکست دادن پاتر به دنبال چوبدستی دیگری بود،. اما با شنیدن قدرت های افسانه ای ابرچوبدستی به دنبال تسلط بر آن بود تا نه تنها هری پاتر را بکشد،. بلکه میل خود را به عنوان جادوگر نهایی در جهان تضمین کند، که معتقد بود او را شکست ناپذیر می سازد.

او نیمه دوم سال 1997 (و تا بهار 1998) را به جستجوی بی امان و مرگبار برای ابرچوبدستی اختصاص داد. ولدمورت بسیاری از افرادی را که سد راه او بودند، از جمله یک زن بیگناه ماگل و دو فرزند کوچکش را کشت.

او در نهایت تاریخ اخیر چوبدستی را ردیابی کرد و در جریان جستجوی خود گرگوروویچ و گریندل والد را به قتل رساند. پس از نفوذ به سلول گریندل والد در نورمنگارد بود که ولدمورت با وجود تلاش های گریندل والد مالکیت چوبدستی را تا مقبره دامبلدور پیگیری کرد.

مالکیت پنهان ابرچوبدستی

ولدمورت وارد قبر دامبلدور شد و چوبدستی را که با ارباب سابقش دفن شده بود، ربود. با این حال، بدون اینکه ولدمورت بداند، آلبوس دامبلدور، مالک سابق ابرچوبدستی، توسط دراکو مالفوی جوان خلع سلاح شده بود.

ولدمورت پس از بیرون آوردن ابرچوبدستی از مقبره دامبلدور

پس از اینکه متوجه شد که چوبدستی با تمام پتانسیل خود عمل نمی کند، او معتقد بود که سوروس اسنیپ صاحب واقعی چوبدستی است. زیرا ولدمورت فکر می کرد که اسنیپ کسی بوده که دامبلدور را کشته است.

بدون در نظر گرفتن این واقعیت که دراکو دامبلدور را قبل از اینکه اسنیپ او را بکشد خلع سلاح کرده. در نتیجه، ولدمورت مار خانگی خود و هورکراکسش ناگینی را برای قتل اسنیپ به جلو فرستاد.

او معتقد بود که اکنون استاد واقعی ابرچوبدستی است.
اما در نبرد هاگوارتز، هری پاتر، حریف جوان او، به ولدمورت فاش کرد که چوبدستی متعلق به اسنیپ نبوده، بلکه پس از اسنیپ متعلق به دراکو بود،. و پس از شکست دادن خود دراکو در عمارت مالفوی، اکنون خود هری ارباب ابرچوبدستیست.

نزدیک به یک سال پس از اینکه دراکو ناخواسته استاد چوبدستی شد، هری پاتر در جریان درگیری در مالفوی مانور، چوبدستی دراکو را به زور گرفت و بدین ترتیب او را به استاد جدید و آخرین استاد ابرچوبدستی تبدیل کرد.

آخرین هورکراکس

در اواخر نبرد هاگوارتز، هری، وقتی متوجه شد وقتی یک ساله بود به طور تصادفی تبدیل به هورکراکس ولدمورت شده بود و به جنگل ممنوعه رفت تا خود را قربانی لرد ولدمورت کند.

پس از نفرین آواداکداورا که ولدمورت به هری انداخت، به دنبال آن خودش نیز بیهوش شد. زیرا از هورکراکس بودن هری ابدا اطلاعی نداشت.

صحنه کشته شدن هری توسط ولدمورت در جنگل ممنوعه

پس از آن هری وارد یک وضعیت برزخی شده بود، که به عنوان ایستگاه کینگز کراس به تصویر کشیده شده بود، که می توانست از آنجا بازگردد.

ولدمورت وقتی برگشت، نفرین Cruciatus را بر روی جسد “مرده” هری انداخت اما هیچ دردی ایجاد نکرد. در این مرحله، هری متوجه شد که او در واقع استاد ابرچوبدستی است.

سرانجام ولدمورت

“تو هری استاد واقعی مرگ هستی، زیرا ارباب واقعی به دنبال فرار از مرگ نیست. او می پذیرد که باید بمیرد و می فهمد که در دنیای زنده چیزهای بسیار بدتری از مردن وجود دارد.”

دامبلدور خطاب به هری

تنها در آخرین رویارویی ولدمورت با هری در نبرد هاگوارتز به ولدمورت گفته شد که او نتوانسته وفاداری واقعی چوبدستی را به دست آورد، زیرا با شکست دادن صاحب قبلی آن، مالکیت آن را به دست نیاورد.

با وجود این، ولدمورت از ابرچوبدستی استفاده کرد تا آخرین نفرین کشتار خود را در برابر افسون خلع سلاح هری بفرستد .

با این حال، چون وفاداری چوبدستی به هری بود، طلسم ولدمورت نتیجه معکوس داد و او را یک بار برای همیشه کشت.

نبرد ولدمورت و هری پاتر

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا